قطره ای که بر زمین چکید...

روزی که او بر من تابید، زندگی را آموختم

قطره ای که بر زمین چکید...

روزی که او بر من تابید، زندگی را آموختم

قطره ای که بر زمین چکید...

جاده ای خواهم...
از برای قدم زدن با تو؛
تنها...
بی حضور یک نفر با قیافه ای غمگین؛
تا تو را بینم اندر خیال و قلب خودم؛
با تو گویم هرآنچه در آن هست؛
گاهکی آرام، گاهکی نالان، گاهکی از تمام عمق وجود
جامه ی دنیوی ز تن بدرم؛
وز برای تو رخت بندگی سازم؛
تا بمانی همیشه یاور من؛
هر کجا هستم، هر کجا توانم رفت، هر کجا بمن اراده کنی

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گناه» ثبت شده است

۱۳
آبان

خدایا منم همان بنده پرغرور و قدرنشناست هستم

که به ذره ای کار مثلا خوب به تو و کل جهانت منت می‌گذارم و تا آخر عمر قصد دارم ریاکارانه آنرا به رخ همه بکشم

همان که تو را یادش رفته ...تو و همه مهربانی هایت را

همانی که هر روزش از روز قبل سیاه تر است و قلبش سیاه تر از روزش

همانی که از گناه هم خسته شده

همانی که به تار مویی بند است امیدش

خدایا این تار مو را خودت محکمش کن ......

همین را می‌دانم تو از من و همه گناهانم و همه گناه جهانیان بزرگ‌تری

مرا ببخش

شرمنده از گفتن همین جمله ام

خدایا هر چه هستم به خدا دوستت دارم خدای مهربان من !


  • علی اکبر
۱۲
آبان
  • علی اکبر