قطره ای که بر زمین چکید...

روزی که او بر من تابید، زندگی را آموختم

قطره ای که بر زمین چکید...

روزی که او بر من تابید، زندگی را آموختم

قطره ای که بر زمین چکید...

جاده ای خواهم...
از برای قدم زدن با تو؛
تنها...
بی حضور یک نفر با قیافه ای غمگین؛
تا تو را بینم اندر خیال و قلب خودم؛
با تو گویم هرآنچه در آن هست؛
گاهکی آرام، گاهکی نالان، گاهکی از تمام عمق وجود
جامه ی دنیوی ز تن بدرم؛
وز برای تو رخت بندگی سازم؛
تا بمانی همیشه یاور من؛
هر کجا هستم، هر کجا توانم رفت، هر کجا بمن اراده کنی

طبقه بندی موضوعی

۵ مطلب در شهریور ۱۳۹۱ ثبت شده است

۳۱
شهریور


از چه بگویم؟ از دل پر ز خونم یا اشک های مادری که در انتظار لبخند کودکش اشکش بر گونه اش خشک شده و نمی تواند حتی جانش را فدایش کند؟ آه تو ای خدای مهربانی ها....
  • علی اکبر
۳۱
شهریور

سلام خداجون.گفتیم بیایم دم خونتون در بزنیم شاید بالاخره در رو به رومون باز کنی.اخه خیلی توقع بیجائیه وقتی هزار بار اومدی در خونمون و ما بی توجهی کردیم حالا با یک بار در زدن....!اما خب اینقدر که مهربونی سریع بهونه هامونو قبول میکنی : زنگ در خراب بود، صدای تلویزیون بلند بود یا اصلا نه خواب بودم مگه میشه تو خواب صدای در رو شنید؟حالا اومدم بگم  همه اون بهونه ها رو آوردم که از چشمت نیافتم و تنهام نذاری خواب بودم اما خواب غفلت و بی خبری ! عمدا در رو باز نمیکردم چون روی دیدنتو نداشتم اما حالا اومدم که مستقیما تو چشات نگا کنم و بگم عاشقتم!!!! دیگه نمیذارم از خونه بری بیرون چه برسه بمونی پشت در.

  • علی اکبر
۳۰
شهریور


چرابرای تشکر از خداباید نوع خاصی از اعمال را انجام دهیم و تشکر با یک کلمه و... کافی نیست؟
  • علی اکبر
۳۰
شهریور
  • علی اکبر
۳۰
شهریور


نمدونم بار اولته داری میای تو جمع ما یا نه اما بهرحال خوش اومدی؛ قدم رنجه فرمودین؛ بفرمایین بالای مجلس خواهش می کنم! درسته کلبه درویشیه اما ب بزرگواری خودتون ببخشید دیگه! شرمنده موقع خونه تکونی اومدین ی کم شلوغه دور و برتون اما شکر ک هنوز از هم نپاشیده و بی ریاس! میگن شما خیلی مهربونی مگه ن؟ کو ی چشمه بیا چشم همه رو کور کن دیگه؛ اخه تو چجور خدای مهربونی هستی؟
...
  • علی اکبر