قطره ای که بر زمین چکید...

روزی که او بر من تابید، زندگی را آموختم

قطره ای که بر زمین چکید...

روزی که او بر من تابید، زندگی را آموختم

قطره ای که بر زمین چکید...

جاده ای خواهم...
از برای قدم زدن با تو؛
تنها...
بی حضور یک نفر با قیافه ای غمگین؛
تا تو را بینم اندر خیال و قلب خودم؛
با تو گویم هرآنچه در آن هست؛
گاهکی آرام، گاهکی نالان، گاهکی از تمام عمق وجود
جامه ی دنیوی ز تن بدرم؛
وز برای تو رخت بندگی سازم؛
تا بمانی همیشه یاور من؛
هر کجا هستم، هر کجا توانم رفت، هر کجا بمن اراده کنی

طبقه بندی موضوعی

۲۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خدا» ثبت شده است

۱۱
آذر
اومد پیشم حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه

گفت :حاج آقا یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه


گفتم :چشم اگه جوابشو بدونم خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم

گفت: من رفتنی ام!

گفتم: یعنی چی؟

گفت: دارم میمیرم

گفتم: دکتر دیگه ای رفتی، خارج از کشور؟

...
  • علی اکبر
۰۹
آذر

نه در آسمانم و نه در زمین، تنها در گودی دستان خداوند زندگی می کنم.

اگر خدا دست در نور فرو کند، به بهشت می روم،

اگر دست در آتش به جهنم...

اما چه فرق می کند بهشت یا جهنم؟؟؟

مهم این است که در دستان خدا باشی...

  • علی اکبر
۰۴
آذر

محرم که فرا میرسه بازار نذری دادن ها هم خیلی گرم میشه. حکمت غذای نذری چیه که حتی آدمهای سیر هم سرش دعوا می کنند؟! نمیگم غذا نذر امام حسین کردن ایرادی داره. اتفاقا باید همه ی زندگیمون را نذر امام حسین علیه السلام و فرزندانش بکنیم.

امّا بعضی وقتا بعد از مراسم عزاداری وقتی می بینم خانم های عزاداری که تا چند دقیقه پیش داشتد برای امام حسین علیه السلام می زدند توی سر و سینه شون و ضجّه می زدند ، چطور برای یک غذای اضافی به جون هم می افتند و فحش و ناسزاهایی بار همدیگه می کنند که ...

لا إلا إلّا الله ...

راستش اون لحظه پیش خودم تصوّر می کنم وقتی به مجلس ختم عزیزی بریم به هر چیزی می تونیم فکر کنیم إلّا غذا. اصلا کی روش میشه جلوی صاحب عزا که دم در ایستاده عزاداران را بدرقه میکنه سر یه قاشق غذا دعوا کنه !

پس چرا خیلی ها اینطور حرمت مجلس عزا را می شکنند ؟!

کاش این غذاهای نذری را ببرند مناطق فقیر نشین شهر بین خانواده های فقیری که محتاج یک لقمه نون شب هستند پخش کنند. وقتی یک بچه ی گرسنه که چند وقته رنگ غذای خوب را ندیده ببینه از طرف امام حسین علیه السلام براش چه غذای لذیذی آوردند چقدر خوشحال میشه!

به نظرتون اون بچه دیگه یادش میره چه کسی اون لطف بزرگ را در حقّش کرده ؟

مجالسی رفتم که به جز خرما و چای پذیرایی دیگه ای نداشته ولی اونقدر صفا توش بوده که آدم هیچ وقت اون حس و حال معنوی را جای دیگه درک نکرده.

چه اشکالی داره پذیرایی عزاداری هامون خرما باشه و غذایی که نذر کردیم را ببریم به کسانی بدیم که خدا هم به شاد کردن اونها راضیه؟

 چه بشری هستیم ما؟!

خودمون سیر هستیم و از شکم گرسنه ها هیچ خبر نداریم !

خدا یااااااااا خودت به ما رحم کن .


  • علی اکبر
۲۶
آبان

برکت پروردگار مثل باران است .

اگر میبینی خیس نمیشوی جایت را عوض کن...


  • علی اکبر
۲۴
آبان

بزرگ می شوی !

سختیها که زیاد می شوند بزرگ می شوی !

لوس بازیهایت تمام می شود !

آدمهایی که عصبیت می کنند و لجت را در می آورند به تو یاد می دهند که صبور باشی.

تغییرات شغلی ، رئیس جدید ، کار جدید ، دوستان جدید به تو یاد می دهند

که انعطاف پذیر باشی، که در شرایط سخت و تازه نشکنی ...

وقتی به خنسی آخر ماه می رسی، یاد می گیری که با اتوبوس رفت و آمد کنی

و کمی هم پیاده روی را تجربه کنی ... و کمی بنزین از کارت دوستان گدایی!

وقتی مریض می شوی ، شکر کردن را به یاد می آوری و قدردان سلامتیت می شوی ...

وقتی پدرت را از دست می دهی ، یاد می گیری که به جای تکیه کردن تکیه گاه باشی ...

وقتی تنها می شوی ، مستقل می شوی ...

وقتی کارهایت زیاد می شود ، اتفاقا نظمت هم بیشتر می شود ...

محدود که می شوی ، خلاقیتت گل می کند ...

و ...

هیچ مصیبتی در زندگی آن قدرها فاجعه آمیز نیست ، مصیبتها فقط برای آن در زندگی ما

جاخوش کرده اند که عقیده مان را درباره خود تغییر دهند ، ما می گوییم ؛

اما این در مورد بیماری من ، قرض های من ، آدمهای خل و چل اطراف من ،

رئیس بد اخلاق و گیر من ، شوهر معتاد من ، بچه ی ناقص من و ...

هم مصداق پیدا می کند ؟ تردید نداشته باشید !همه ما به سختی و مصیبت نیاز داریم ... !!

حالا انتخاب با خودمان هست ، می توانیم غر بزنیم یا بزرگ شویم و سپاسگزار باشیم ..

اگر واقعا به دنبال آرامش ذهن هستیم ، باید حس سپاسگزاری داشته باشیم ،

و نکته اصلی این است که اگر می خواهیم شکرگزار باشیم ،

باید هر صبح شکرگزار از خواب برخیزیم ...


  • علی اکبر
۲۳
آبان

گاهی اوقات از خودمان می پرسیم:

انجام چه کاری باعث شده که شایسته داشتن چنین شرایطی شوم.

چرا خدا اجازه می دهد این طور چیزهایی برای من اتفاق بیافتد؟

***

دختری به مادرش می گوید چطور همه چیز برای او اشتباه پیش می رود؟

چه طور او در امتحان ریاضی رد شده!

در اوقاتی چنین غمناک یک مادر خوب دقیقا می داند چه چیز دخترش را دلخوش می کند...     

”من یه کیک خوشمزه درست می کنم“

مادر دخترش را در آغوش می کشد و او را به آشپزخانه می برد در حالیکه دختر تلاش می کند لبخند بزند.

در حالیکه مادر وسایل و مواد لازم را آماده می کند، و دخترش مقابل او نشسته، مادرمی پرسد:

عزیزم یه تکه کیک می خوای؟

- آره مامان! تو که حتما میدونی من چقدر کیک دوست دارم!

- بسیار خوب، مقداری از روغن کیک بخور.

دختر با تعجب جواب میده :چی؟ نه ابدا!

- نظرت در مورد خوردن دو تا تخم مرغ خام چیه؟

در مقابل این حرف مادر دختر جواب میده:شوخی می کنین؟

- یه کم آرد؟

- نه مامان مریض میشم!

مادر جواب داد:

همه اینا نپخته هستن و طعم بدی دارن اما اگه اونا رو با هم استفاده کنی اونا یه کیک خوشمزه رو درست می کنن.


خدا هم همین طور عمل میکند، هنگامی که ما از خودمان می پرسیم چرا او ما را در چنین شرایط سختی قرار داده، در حقیقت ما نمی فهمیم تمام این وقایع کی، کجا و چه چیزی را به ما می بخشد.

فقط او می داند و او هم نخواهد گذاشت که ما شکست بخوریم.

نیازی نیست ما در عوامل و موقعیتهایی که هنوز خامند فروبرویم.

به خدا اعتماد کنیم

و چیزهای فوق العاده ای را که به سوی ما می آیند، ببینیم.

خدا ما را خیلی دوست دارد ...

او هر بهار گل ها را برای ما می فرستد.

او هر صبح طلوع خورشید را می سازد.

او می تواند در هر جایی از جهان زندگی کند

اما او قلب تو را برای زندگی انتخاب کرده...


  • علی اکبر
۲۲
آبان

پسر کوچک که بسیار پر انرژی بود

از راه رسید و آینه را قاپید


او در نونهالی از اسب افتاده و لگد خورده بود

و صورتش از ریخت افتاده بود،

او فریاد زد :

من زشتم ! من زشتم

و در حالی که بشدت گریه می‌کرد به پدرش گفت

پدر، آیا من همیشه همین شکل بودم ؟

- بله پسرم ، همیشه

با این حال تو مرا دوست داری ؟

- بله پسرم، دوستت دارم

چرا؟

برای چه من را دوست داری ؟

چــــون مــــال مــــن هستــــی


و من هر روز صبح وقتی صادقانه

به درونم نگاه می‌کنم و می بینم که زشت است ،

از خــــدا می‌ پرسم آیا دوستم داری ؟

و او همیشه مهربانانه جواب می دهد :

بله

و وقتی از او می پرسم چرا دوستم داری ؟

او می‌گوید :

چــــون مــــال مــــن هستــــی

 

  • علی اکبر
۲۱
آبان
خوشبختی ساختنی است نه داشتنی.



زندگی دلخواه، خانواده شاد و... تنها به دست شما ساخته می شود و چنانچه شایستگی آنها را نداشته باشید،

یعنی ندانید که چگونه با افراد و امور پیرامونتان رابطه برقرار کنید، حتی اگر برای مدتی کوتاه آنها را بدست آورید، خیلی زود از دستشان داده و به عدم تعادل می رسید.

برای اینکه احساس خوشبختی کنید نباید متظر کسب چیزی در فردا باشید.

امروز و هر لحظه شما مملو از موهبت و کمال است چشمان خود را باز کنید،

واژه ها وسیله اند، وسیله ای برای انتقال معنایی، واژه را ارزیابی نکنید به عمق بروید،

بجویید و بخواهید که به شما داده شود.

پوسته گردو محکم است و خاص، اما برای هسته ای که درون میوه گردو است تعریف شده، پس به جستجوی هسته باشید.
  • علی اکبر