جاده ای خواهم... از برای قدم زدن با تو؛ تنها... بی حضور یک نفر با قیافه ای غمگین؛ تا تو را بینم اندر خیال و قلب خودم؛ با تو گویم هرآنچه در آن هست؛ گاهکی آرام، گاهکی نالان، گاهکی از تمام عمق وجود جامه ی دنیوی ز تن بدرم؛ وز برای تو رخت بندگی سازم؛ تا بمانی همیشه یاور من؛ هر کجا هستم، هر کجا توانم رفت، هر کجا بمن اراده کنی