قطره ای که بر زمین چکید...

روزی که او بر من تابید، زندگی را آموختم

قطره ای که بر زمین چکید...

روزی که او بر من تابید، زندگی را آموختم

قطره ای که بر زمین چکید...

جاده ای خواهم...
از برای قدم زدن با تو؛
تنها...
بی حضور یک نفر با قیافه ای غمگین؛
تا تو را بینم اندر خیال و قلب خودم؛
با تو گویم هرآنچه در آن هست؛
گاهکی آرام، گاهکی نالان، گاهکی از تمام عمق وجود
جامه ی دنیوی ز تن بدرم؛
وز برای تو رخت بندگی سازم؛
تا بمانی همیشه یاور من؛
هر کجا هستم، هر کجا توانم رفت، هر کجا بمن اراده کنی

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حسین» ثبت شده است

۱۰
آذر

عاشورا هر روز در کربلای دلمان اتفاق می افتد کوشش کنیم حسین دل، به دست یزید نفس، تشنه لب شهید نشود ...

 

  • علی اکبر
۰۱
آذر

آقا من کربلا ندیدم...

وقتی یکی  کربلا میره یا از کربلا  تعریف میکنه بخدا عین بچه یتیم ها دلم آتیش میگره 

بغض میکنم

چشامو از طرف مقابلم میدزدم تا بغضم و حسرت و حسادتمو نبینه...

آقا من حسود ندیدنتم...

میدونم حسادت خوب نیست اما بذار به حساب بچگیم....

به بزرگیت بچگیمو ببخش.


  • علی اکبر