قطره ای که بر زمین چکید...

روزی که او بر من تابید، زندگی را آموختم

قطره ای که بر زمین چکید...

روزی که او بر من تابید، زندگی را آموختم

قطره ای که بر زمین چکید...

جاده ای خواهم...
از برای قدم زدن با تو؛
تنها...
بی حضور یک نفر با قیافه ای غمگین؛
تا تو را بینم اندر خیال و قلب خودم؛
با تو گویم هرآنچه در آن هست؛
گاهکی آرام، گاهکی نالان، گاهکی از تمام عمق وجود
جامه ی دنیوی ز تن بدرم؛
وز برای تو رخت بندگی سازم؛
تا بمانی همیشه یاور من؛
هر کجا هستم، هر کجا توانم رفت، هر کجا بمن اراده کنی

طبقه بندی موضوعی

۳۳ مطلب با موضوع «قله امید» ثبت شده است

۱۵
بهمن

ثانیه ها را عبور می کنم و دقایق را مرور. تا ساعتی از انتظار سبز را ورق

می زنم ای ناب ترین غزل و ای روشن ترین حضور!!

چگونه باور کنم که در این هیاهوی حیله و ریا قلبم به یاد تو نتپد؟

ای باغبان گل های معنویت ای کوکب هدایت!

ای بهاری ترین نسیم!

ایا میشود روزی گرمای حضورت را حس کنم؟

ایا ان روز زنده خواهم بود؟

هر ادینه بوی ندبه صدای اشک یاد فرج و دستان مشتاقت خسته تر

از روزهای دیگر به سمت خدا قد می کشد تا سبد هاشان لبریز از میوه

ظهور شود!!!

  • علی اکبر
۱۲
بهمن

ابراز یک کلمه دلگرم کننده به فردی درمانده ،

ارزشش بیشتر از ساعتها تعریف و تمجید بعد از کامیابی او است


+تا حالا شده دست یک پیرمرد رو بگیری و از خیابون ردش کنی؟

+تا حالا شده تو اتوبوس جاتو به یه پیرمرد یا پیرزن بدی؟

+تا حالا شده از ته دلت و فقط برای دلت به یکی کمک کنی؟

+تا حالا شده سرکارت یکی تو رو از ته قلبش دعا کنه؟

+عابری از زندگیت گذشته که یه دعای خیر ره توشت کنه؟

...........................

+اصلا میدونی جهادی یعنی چی؟

+یه وقتایی بعضیا میگن اینا خل شدن!!! یه اتوبوس دانشجوهای مملکت، بااون همه ابهت و کلاس(!) و عینک دودی و... رو با چه بهونه ای می برن سر کار ساختمون؟

+روزمزد حساب می کنن یا متری؟

+اونجا هم استاد دارین یا همه شاگردین؟

+برو بچه جان تو هنوز کوچیکی؛ نمیفهمی دارن ازت بیگاری میکشن؟

+اونجا رفتی با کت شلوار دانشگاه و ادارت راه میری یا مثل کارگرای ساده که همش لباس کهنه تنتونه؟

+بچه جان تا حالا شده از درد تاول های دستت شب خوابت نبره و صبح هم مجبور باشی بزور پاشی و بری سر کار با اینکه خیلی خوابت میاد؟

+زندگی همینجوری کم فراز و نشیب داره که تو هم کمک فنرهاتو برمیداری و از تو جاده خاکی میری؟

+تو بچه ها وقتی نگاه می کنی از همه قشر پیدا میشه؛ دکتر، مهندس، کارمند، روحانی، باسواد، بی سواد، دانشجوی مشهد، تهران، اصفهان، گناباد، شیراز، سمنان و...

+یکی ندونه میگه اینا فشار امتحانای ترمشون زده به کلشون اومده سر ساختمون رو آجرا استراحت کنن!

گاهی میگن این بچه های همسفر تو همه بچه های روستان و میرن روستای خودشون رو آباد کنن اما نمیدونن که اونا...

شاید خیلیا باورشون نشه که یه عده از اساتید دانشگاه و بزرگای علم و فرهنگ ما هم زیر همین خاک خوردنا بزرررررگ شدن! اخه اونا چمران ها و کاوه ها و حاج عبدالله ها و علامه جعفری ها و ... رو نمیشناسن!

اونا نمی دونن فقط یک لبخند از کودکی که تاحالا توی خونش آب قابل شرب وارد نشده چقدر لذت داره!

هر آجری که بر دیواری فرود میاد، تیر آهنیه بر وجود سست و لرزانت که می خوای اونو بتنی بسازی!

دوستان همه خوابند، حتما از خستگیه، از خستگی یک روز پرکار؛ روزی که دوباره شب شده و پای حرکت نمانده! اخه از صبح خیلی دویدن! دنبال دنیا!!! ببخشید دنیا دنبال اونا دوید اما وقتی می خواست اونا ول کنه مگر اونا ولش میکردن؟

گاهی یادمون میره باید به یاد خودمون بیاریم کجای دنیاییم! هممون زیر یه سقفیم؛ سقف زیبای خداوندی که همه از چکه کردن باران رحمتش خوشحال میشن!

گاهی انقدر روی سقفمون رو لای و لجن و سیاهی می گیره که حتی نور هم نمیاد تو که بخوایم خودمون یا حتی جلوی پامونو ببینیم! لازم نیست خرابش کنیم و دوباره زیباتر و از نو بسازیمش؟

بعضیا فکر میکنن جهادیا میرن خونه و مسجد بسازن برا روستاییا؛ غافلن ازینکه دارن ازون بچه ها جا میمونن و اونا یواشکی دارن خودشونو میسازن برای فردا!


.....................

یادم میاد از آب بازی ها؛ هندوانه خوردن ها؛ واکس کاری های شبانه؛ خشم شب ها؛ شوخیای شهرستانی؛ بیسیم بازی های الکی؛ خوردن آجر پرتاب شده تو کله ام یا شست پام(!) و پریدن ناخنم تا نوک دماغم؛ شعر خوندنای عقب وانت؛ سیاه شدنای زیر آفتاب؛ گریه های نیمه شب بچه ها تو خلوتشون با خداجون و...

بخدا حرف زیاد دارم اما حیف واژگان نمیذارن...

همش عشقه نه چیز دیگه...

به بهشت فقرا خوش آمدید



.....................

+میخواین از اون روزا بشنوین؟ شاید خوندنش برا یکبار بد نباشه!!!

+می خوام خودتون کامنت بذارین برام! ازون روزا بگین! از بهترین و بدترین شرایطش!

+حتی شمایی که هنوز نرفتین هم دعوت شدین! بفرمایین منتظرم

....................

+ادامه مطلب رو مبادا از دست بدی!!!


  • علی اکبر
۱۰
بهمن

غافلان از خلق شرم دارند

عاقلان از فرشته

عارفان از حق

تو جزء کدامین این افرادی؟

  • علی اکبر
۰۹
بهمن



باران می بارد...
شب می رود...
نوری از آسمان شروع به تابش می کند و عالم را فرا می گیرد!
عالمی در آغوش عبدالله!
روزی که بهشت بر زمین جاری شد!
و زندگی حقیقی در عروق جهان جریان پیدا کرد!
او آمد!!!
او که با آمدنش چشم همه را روشن کرد!
آرزوی زهرا بود این پسر که که دمی بیشتر در سایه او آرام گیرد!
امشب همه دعوتن؛ از آسمان و زمین و همه عالم؛همه میایند تا به آمنه تبریک گویند
دوران تباهی و خاموشی و جهل تمام شد!
محمد آمد!!!
عیدتان مبارک!!!



......................
+کاش امشب دمی در مدینه بودم؛تنهای تنها،فقط تو بودی و من و خانواده ات که تمام عشق منن؛بدون مزاحم،بدون اعراب متعصب جاهلی و وهابیون...
+آرزو به دلم موند که یه بار، فقط یه بار ضریحت رو در اغوش بکشم و تا می تونم اشک شوق بریزم!شوق حضور در حضورت!شاید دیگر نتوانم زائر مدینه شوم!
+کاش مهدی زودتر بیاید و با او به تو بپیوندیم!
+جهان را آذین ببندید؛امشب شب نور افشانی آسمانها و زمین است
+امشب شب صلوات است: بر محمد آل او صلوات

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم





  • علی اکبر
۰۸
بهمن

جاذبه سیب ، آدم را به زمین زد

و جاذبه زمین ، سیب را .

فرقی نمیکند؛

سقوط ، سرنوشت دل دادن به هر جاذبه ای غیر از خداست

به جاذبه ای می اندیشم  که پروازم میدهد ،

خدا ...


  • علی اکبر
۰۶
بهمن

نمازهایت را عاشقانه بخوان. حتی اگر خسته ای یا حوصله نداری ،

قبلش فکر کن چرا داری نماز میخوانی و با چه کسی قرار ملاقات داری.

آن وقت کم کم لذت میبری از کلماتی که در تمام عمر داری تکرارشان می کنی.

تکرار هیچ چیز جز نماز در این دنیا قشنگ نیست...

"شهید مصطفی چمران "

  • علی اکبر
۰۶
بهمن

امروز صبح که از خواب پاشدم دیدم داره بارون میاد؛ کل آسمونم سیاه شده بود از ابرای عصبانی...
یواشکی کاغذ قلم برداشتم و...
آخه من عاشق نورم!
و بدون اون...

  • علی اکبر
۰۵
بهمن

آرزویی بکن ...

گوش های خدا پر از آرزوست و دستهایش پر از معجزه ..0

آرزویی بکن ...

شاید کوچکترین معجزه اش بزرگترین آرزوی تو باشد !

  • علی اکبر