قطره ای که بر زمین چکید...

روزی که او بر من تابید، زندگی را آموختم

قطره ای که بر زمین چکید...

روزی که او بر من تابید، زندگی را آموختم

قطره ای که بر زمین چکید...

جاده ای خواهم...
از برای قدم زدن با تو؛
تنها...
بی حضور یک نفر با قیافه ای غمگین؛
تا تو را بینم اندر خیال و قلب خودم؛
با تو گویم هرآنچه در آن هست؛
گاهکی آرام، گاهکی نالان، گاهکی از تمام عمق وجود
جامه ی دنیوی ز تن بدرم؛
وز برای تو رخت بندگی سازم؛
تا بمانی همیشه یاور من؛
هر کجا هستم، هر کجا توانم رفت، هر کجا بمن اراده کنی

طبقه بندی موضوعی
۳۰
شهریور
  • علی اکبر
۳۰
شهریور


نمدونم بار اولته داری میای تو جمع ما یا نه اما بهرحال خوش اومدی؛ قدم رنجه فرمودین؛ بفرمایین بالای مجلس خواهش می کنم! درسته کلبه درویشیه اما ب بزرگواری خودتون ببخشید دیگه! شرمنده موقع خونه تکونی اومدین ی کم شلوغه دور و برتون اما شکر ک هنوز از هم نپاشیده و بی ریاس! میگن شما خیلی مهربونی مگه ن؟ کو ی چشمه بیا چشم همه رو کور کن دیگه؛ اخه تو چجور خدای مهربونی هستی؟
...
  • علی اکبر